1) تجمع طرفداران میر حسین موسوی رقیب سرسخت محمود احمدینژاد، پس از صدور بیانیههایی توسط ایشان و دعوت به اعتراض در میدان آزادی شهر تهران که این حرکت به جنبش سبز معروف شده است.
موسوی، احمدی نژاد را به تقلب و تخلف گسترده پیش از انتخابات و حین برگذاری انتخابات متهم و هواداران خودش را به اعتراض دسته جمعی فرا خواند.
2) تجمع طرفداران ویکتور یانوکوویچ رقیب سرسخت یوشچنکو پس از برافروختن آتش انقلاب نارنجی (و ترقیب مردم به اعتراض و اعتصاب گسترده) در میدان استقلال شهر کیف که این حرکت به انقلاب نارنجی معروف شد.
ویکتور یانوکوویچ، یوشچنکو را به فساد مالی و تقلب گسترده در انتخابات متهم و هواداران خودش را به اعتراض و اعتصاب گسترده و دسته جمعی فرا خواند.
فعالیتها و اقدامات جریانها و گروههای مختلف سیاسی در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری بیش از آنکه عرصه رقابت در طرح و اندیشهها باشد به محاکمه دولت نهم تبدیل شده بود؛ محاکمهای که اکنون با آشوب خیابانی و تلاش برای تکرار حادثه کوی دانشگاه وارد مرحله دیگری شده است.
شاید در نگاه اول اینگونه به نظر آید که این قبیل انتقادات و اظهارنظرها نوعی بهرهگیری از تکنیکها و تاکتیکهای جنگ روانی است که برای منفعل کردن رقیب به کار گرفته شده است؛ اما توجه جدی به اظهارات و برنامههای تبلیغاتی آنها، اهداف و مقاصد پشت پردهای را آشکار میکند. قرائن و شواهد نشان میدهد تلاشی مرموزانه، استتار شده و بسیار پیچیده طراحی و پیاده شده است تا زمینه یک انقلاب رنگی را در ایران فراهم آورند. روزنامهها و سایتهای مهاجم به دولت نهم، سرشار از این شواهد و قرائن است.
برخی از آنها را چنین میتوان شمارش کرد:
1- تشکیک در سلامت انتخابات و القای تقلب در آن (حتی پیش از آغاز انتخابات).
2- طرح نظارت بینالمللی بر انتخابات و تشکیل کمیته صیانت از آرا.
3- افزایش انتظارات و مطالبات عمومی.
4- تلاش برای سلب اعتماد مردم از نظام و القای ناکارآمد بودن حاکمیت.
5- زیر سوال بردن ارکان اصلی انقلاب و صحبتهای رهبری.
6- اعلام خطر، تهدیدنمایی، بحراننمایی و سیاهنمایی از اوضاع کشور.
7-توهین و تخریب و دروغبافی بیسابقه علیه دولت. (ناظرانمان را بیرون کردند و ...)
8- لشکرکشی و به صحنه آمدن تمامی مخالفین و معاندین نظام.
بر اندازی نرم و بدون خشونت یعنی چه؟
انقلابهای مخملی یا «انقلابهای رنگی» یا «گُلی» یکی از شیوههای براندازی نرم است که نوعی سرنگون کردن حاکمیت و جابجایی قدرت میباشد و از شیوه مبارزه منفی و نافرمانی مدنی بهره میگیرد. شیوه ای که ظاهرا آقای موسوی خیلی خوب بلد است. در برخی از کشورهای اروپای مرکزی، اروپای شرقی و آسیای مرکزی انقلاب مخملی طراحی و پیاده شده است و سابقه بدی دارد و رهبران سیاسی آمریکا هم کم و بیش به صرف بودجه برای انجام این گونه براندازی ها اقرار کرده اند. واژه «انقلاب مخملی» برای نخستین بار از سوی «والسلاوهادل» رئیس جمهور پیشین چک، که در آن زمان رهبر مخالفان چکسلواکی سابق بود به ادبیات سیاسی وارد شد.
سال 1989 طی یک دوره شش هفتهای، مخالفان حکومت در چکسلواکی با انجام سلسله اقداماتی زنجیرهای توانستند رژیم حاکم را سرنگون کرده و قدرت را در دست بگیرند.
این طرح و ایده با توسط آمریکا با صرف بودجه هایی هنگفت به ترتیب در کشورهای صربستان، گرجستان، اوکراین و قرقیزستان منجر به تغییر طبقه حاکم شد. غرض اصلی از طراحی و پیادهسازی انقلابهای مخملی، براندازی حکومتهایی است که امریکا آنها را مانع بسط و گسترش سلطه خود میداند که ایران نیز یک مثال نقض خیلی خوب است.
برخی از اهداف امریکا از ساماندهی انقلابهای رنگی از این قرار است:
1- تسلط بر مناطقی که از جهت سیاسی و راهبردی اهمیت ویژه دارند و چه اهمیتی بیشتر از ایران و خلیج فارس.
2- کنترل مسیر انتقال انرژی (به طور مشخص نفت و گاز) و جلوگیری از تسلیحاتی شدن آن.
3- حذف یا مهار نظامهایی که مانع گسترش سلطه امریکا هستند.
4- ممانعت از ایجاد اتحادیههای نظامی و امنیتی در آسیا، خاورمیانه و آسیای مرکزی.
5- همسو نمودن کشورهای مورد نظر با سیاستهای امریکا.
6- فرصتسازی اقتصادی برای امریکا.
7- مهار بیداری اسلامی.
حکایت اول: انقلاب گل رُز در گرجستان:
با فروپاشی شوروی سابق، امریکا و ناتو به حلقه اول اروپای شرقی، یعنی سپر دفاعی هارتلند، نفوذ یافتند. پس از آن، توسعه نفوذ در حلقه دوم در دستور کار آمریکا قرار گرفت. برای این منظور، نفوذ در گرجستان اولویت اول را داشت. امریکا و متحدان اروپاییاش، از طریق بنیاد سوروس و مؤسسات بهظاهر غیردولتی، به ساماندهی یک انقلاب رنگی در گرجستان پرداختند تا سلطهی ناتو به گرجستان (به عنوان حیات خلوت روسیه) گسترش یابد (منابع موجود است)
در انتخابات پارلمانی نوامبر 2003، دو ائتلاف به رقابت پرداختند: یکی «ائتلاف گرجستان نو» و دیگری «ائتلاف تروئیکای گرجستان».
در کوران رقابت انتخاباتی، بنیاد سوروس (که مسئولیت پشتیبانی از انقلاب مخملین در گرجستان را عهدهدار بود) پیروزی ائتلاف تروئیکا را پیشاپیش اعلام نمود (کنفرانس آقای موسوی پیش از اعلام نتایج و اعلام پیروزی اش را به یاد بیاورید). اما پس از انتخابات، نتایج شمارش آرا بر پیروزی «ائتلاف گرجستان نو» دلالت میکرد. با اعلام نتایج اولیه انتخابات، ائتلاف تروئیکای گرجستان به نتیجه انتخابات اعتراض نمود و دولت را متهم به تقلب در انتخابات کرد.
ائتلاف تروئیکای گرجستان (که از طریق رسانههای امریکایی و اروپایی حمایت میشدند) هواداران خود را به مبارزه منفی و نافرمانی مدنی فراخواندند. جنبشی به نام کامارا توانست پانزده هزار نفر را در پایتخت سازماندهی نماید. آنان چند روز در مقابل ساختمانهای دولتی از جمله ریاست جمهوری تجمع نمودند و طبق برنامه به پلیس و ارتش گرجستان شاخههای گل رز اهدا میکردند.
در روز افتتاح پارلمان این کشور و در حالی که رهبر ائتلاف گرجستان نو، یعنی «شواردنادزه» مشغول سخنرانی بود، مخالفان به رهبری ساکاشویلی (از رهبران ائتلاف تروئیکا)، بدون مقاومت پلیس وارد پارلمان شدند و اجازه ندادند «ائتلاف گرجستان نو» قدرت را در دست بگیرد.
سرانجام با موافقت مقامات روسی، شواردنادزه مجبور به استعفا شد و انقلاب بهاصطلاح «گل رز» به پیروزی رسید. بهطور کلی فرآیند عملیاتی شدن انقلاب گل رز در گرجستان موارد زیر را شامل میشود:
1- تزریق کمکهای مالی امریکا و غرب به مخالفان حکومت گرجستان. (آمریکا و انگلیس سابقه صرف هزینه های سنگین برای انقلاب یا کودتا را در کارنانه دارند. برای مثال کودتای 28 مرداد ایران که مصدق را سرنگون کرد با تامین بودجه آمریکا و انگلیس امجام شد)
2- حمایت تبلیغاتی وسیع امریکا و غرب از ائتلاف تروئیکای گرجستان و تخریب و تشویش اذهان عمومی.
3 - متهم نمودن نظام حاکم در گرجستان به فساد مالی، فساد سیاسی و ناکارآمدی.
4- افزایش انتظارات و مطالبات عمومی در جریان مبارزات انتخاباتی.
5 - متهم نمودن دولت گرجستان به تقلب در انتخابات.
6 - از پیش برنده اعلام نمودن جریانهای متمایل به امریکا و غرب.
7- درخواست باز شماری آرا و همچنین فشار به دولت برای بهرسمیت شناختن پیروزی مخالفان.
8 - فراخوان مخالفان به مبارزه منفی و نافرمانی مدنی.
9 - تصرف پارلمان و اماکن دولتی و به تعطیلی کشانیدن ادارات.
حکایت دوم: انقلاب نارنجی در اوکراین:
اوکراین بعد از روسیه بزرگترین کشور اروپایی است و از لحاظ جغرافیای سیاسی وضعی منحصر به فرد دارد. نفوذ امریکا در این کشور، از یک سو حلقه محاصره روسیه را تنگتر مینمود و از سوی دیگر دستیابی امریکا را به بازار منابع نفت و گاز این منطقه آسان میکرد.
کاخ سفید برای ساماندهی انقلاب رنگی در اوکراین تلاش مضاعفی کرد. بهطوری که پس از وقوع انقلاب نارنجی در این کشور، نیویورک تایمز فاش ساخت: بوش دست کم 65 میلیارد دلار برای این انقلاب هزینه کرده است. (منابع موجود است)
در سال 2004 و در جریان انتخابات ریاست جمهوری اوکراین، هیچیک از نامزدهای انتخاباتی نتوانستند حد نصاب لازم را در مرحله اول کسب نمایند. یانوکویچ نخستوزیر وقت و هوادار روسیه در دور اول سی و نه ممیز هشتاد و هشت درصد و ویکتور یوشچنکو نامزد مورد حمایت امریکا و غرب سی و نه ممیز بیست و دو درصد آراء را به دست آوردند. در نتیجه انتخابات به دور دوم کشیده شد.
در مرحله دوم بنا بر اعلام غیررسمی، یانوکویچ با کسب چهل و نه ممیز چهل و شش درصد آرا بر یوشچنکو که چهل و شش ممیز شصت و یک درصد آرا را کسب کرده بود پیروز شد. اما این نتیجه از سوی یوشچنکو و طرفدارانش مورد قبول قرار نگرفت و آنان دولت یانکویچ را به تقلب در انتخابات متهم نمودند. با اعلام نتیجه انتخابات «جنبش پارا» که از مدتها قبل با حمایت مالی و تبلیغاتی امریکا سازماندهی شده بود با حضور در خیابانهای کیف، اقدام به تحصن و تظاهرات نمودند. متحصنین (که تیشرت، بازوبند، کمربند و هِدبند نارنجی بر تن داشتند و با خود پرچمهای نارنجی حمل میکردند) خواستار اعلام پیروزی یوشچنکو از سوی کمیسیون انتخابات شدند.
اما کمیسیون انتخابات پیروزی یانوکویچ را رسماً اعلام نمود و با اصرار این کمیسیون پارلمان اوکراین نیز نتیجه انتخابات را به تصویب رسانید.
با اعلام نتیجه انتخابات از سوی پارلمان اوکراین، تظاهراتکنندگان مانع ورود یانوکویچ به دفتر نخست وزیری شدند و کشور در شرایط جنگ داخلی و تجزیه به دو بخش شرقی (طرفداران یانوکویچ) و بخش غربی (به هواداری یوشچنکو) قرار گرفت. با فوقالعاده شدن اوضاع کشور، پارلمان اوکراین در رأی خود تجدید نظر کرد و اعلام نمود که در انتخابات تقلب صورت پذیرفته است و از رئیس جمهور درخواست کرد تا کمیسیون انتخابات را منحل کند.
با جانبداری وزیر دفاع از یوشچنکو، شرایط به سود غربگرایان و افراد مورد حمایت امریکا تغییر کرد در نتیجه دادگاه عالی اوکراین سرانجام در 7 دسامبر نتیجه انتخابات را باطل و تاریخ 26 دسامبر را برای برگزاری انتخابات مجدد اعلام نمود. انتخابات مجدد در تاریخ 26 دسامبر و با حضور 12000 ناظر بینالمللی برگزار گردید و یوشچنکو با کمک تبلیغاتی رسانههای امریکایی و اروپایی پنجاه و دو ممیز شصت و دو درصد آرا را کسب نمود و رئیس جمهور این کشور شد.
فرآیند انقلاب نارنجی در اوکراین از این قرار است:
1- تزریق کمکهای مالی امریکا و غرب به مخالفان دولت اوکراین.
2- انجام عملیات مشروعیت قهقرایی با متهم نمودن دولت اوکراین به خشونت، ترور مخالفان، فساد مالی، فساد اداری و فساد سیاسی.
3– ناکارآمد جلوه دادن دولت.
4- تصویر سازی مطلوب از یوشچنکو و مخدوش نمودن چهره یانوکویچ بهوسیله رسانههای امریکایی و غربی.
5- تخریب و تشویش اذهان عمومی از طریق پخش شایعهی مسموم کردن یوشنچکو بهوسیله دولت یانوکویچ.
6- القای تقلب در انتخابات بهوسیله دولت.
7- مخالفت با اعلام نتیجه انتخابات و فراخوان مخالفان به نافرمانی مدنی و مبارزه منفی.
8- انعکاس گسترده تحولات اوکراین توسط سیانان، بیبیسی و یورو نیوز و هدایت افکار عمومی در این کشور.
9- برهم زدن نظم و امنیت عمومی و اشغال اماکن دولتی.
حکایت سوم: انقلاب لاله ای در قرقیزستان:
قرقیزستان اگر چه دارای منابع طبیعی نفت و گاز نمیباشد، اما به دلیل هممرز بودن با چین و افغانستان، دارای جایگاه و اهمیت استراتژیک است. حادثه یازده سپتامبر، قرقیزستان را بیش از پیش در کانون توجهات امریکا قرار داد. از این رو کاخ سفید درصدد جابجایی قدرت در این کشور و تثبیت موقعیت خود در قرقیزستان برآمد. در سال 2005 با رد صلاحیت نامزدهای مخالف دولت در پارلمان، جرقههای انقلاب مخملی در این کشور زده شد.
پس از برگزاری دو مرحله انتخابات پارلمانی و اعلام نتیجه آن، دو مخالف عسگر آقایف، یعنی کولوف وزیر پیشین امنیت قرقیزستان از اهالی شمالی به همراه باقیاف نماینده بر کنار شده پارلمان از اهالی جنوب با یکدیگر متحد گردیدند. با پیوستن خانم اتونبایا نامزد رد صلاحیت شده انتخابات پارلمانی به صفوف مخالفان آقایف، شرایط برای انقلاب مخملی در این کشور فراهم گردید.
در چنین شرایطی جنبش مقاومت جوانان کلکل عهدهدار آغاز انقلاب رنگی یا انقلاب گلی در این کشور شدند. در مناطق جنوبی قرقیزستان، معترضان سازماندهی شده تحت حمایت امریکا، با تجمع در میدان اصلی شهر اوش، فرودگاه و اماکن دولتی را به محاصره خود درآوردند.
دامنه اعتراضات توسط جنبش مذکور بهسرعت به تمامی مناطق قرقیزستان سرایت نمود و در نتیجه مخالفان عسگر آقایف اماکن دولتی و دفتر ریاست جمهوری را در بیشکک به تصرف خود درآوردند و خواستار کنارهگیری وی شدند. با متواری شدن آقایف جابجایی قدرت در این کشور با حمایت و ساماندهی امریکا صورت پذیرفت.
عسگر آقایف پس از فرار از کشور، استفن یانگ- سفیر امریکا در قرقیزستان- را عامل اصلی این انقلاب معرفی کرد. وی اظهار داشت:"یک هفته قبل از وقوع این حوادث در شبکه جهانی اینترنت، نقشه این انقلاب منتشر شده بود. این نقشه را استفن یانگ تدوین کرده است و این انقلاب دقیقاً همانند نقشه صورت گرفت."
در وقوع انقلاب لالهای در قرقیزستان نقش بنیاد سوروس و اعطای کمکهای مالی کاخ سفید به مخالفان دولت بسیار تعیینکننده بود.
حکایت بدفرجام: جنبش سبز (انقلاب مخملی؟) در ایران:خواهش میکنم احساساتی نشوید. اگر دلایلی دارید دوستانه بیان کنید. دوستانی هستیم که اینجا جمع شده ایم و بحث میکنیم. دوست هستیم دیگر؟
ایجاد انقلاب رنگی در کشور ما بخشی از پازل راهبردی امریکا برای تغییر ساختار جمهوری اسلامی ایران است که تاکنون به دفعات طراحی شده؛ اما خوشبختانه در هر نوبت با شکست مواجه گردیده است.
* پیشینه انقلاب مخملی در ایران به سال 1378 و حادثه کوی دانشگاه باز میگردد. در روزهای آغازین سال 1378، «آنتانیاهو» نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی، خواستار اجرای فوری پروژه «انفجار از درونِ ساختار حکومتی» در ایران شد و تأکید کرد: «باید با ایران کاری کرد تا همان اتفاقی که در شوروی سابق صورت گرفت، پیش آید و آن هم انفجار از درون است.» در همین راستا یکی از تجدیدنظرطلبان (برخی اصلاح طلبان) (ذکر نام را لاظم ندیدم)طی مصاحبهای با هفتهنامه راهِ نو تصریح کرد: «انقلاب اسلامی متأثر از الگوی حکومت شوروی سابق است و سرانجام آنها نیز یکسان است.» (منبع نوجود است) قضاوت راجع به این گفته با خودتان.
در حادثه کوی دانشگاه با القای خبر کذب مبنی بر کشته شدن پنج دانشجو در جریان درگیری با نیروی انتظامی از سوی خانم «ص- و» (ذکر نام را لاظم ندیدم – حساسیت برانگیز است)و تشدید این فضا توسط نشریات زنجیرهای، هیجانگرایی و برانگیختگی در فضای سیاسی جامعه شکل گرفت. در این هنگام تجدیدنظرطلبان (برخی اصلاح طلبان) سعی داشتند با گسیل داشتن دانشجویان به سوی بیت رهبری، به زعم خود، پروژه انقلاب مخملی و نافرمانی مدنی را کلید بزنند که خوشبحتانه با حضور گسترده مردم در راهپیمایی دفاع از انقلاب و رهبری این توطئه خنثی شد و عقیم ماند.
* القای انسداد سیاسی در کشور (1379) و تئوریزه کردن مقاومت مدنی (نافرمانی مدنی) از سوی مسافرین کنفرانس برلین، مرحله دیگری از ساماندهی انقلاب مخملین در ایران بود. در همین رابطه اکبر گنجی در گفت و گویی با نشریه «کریستین ساینس مانیتور» تصریح کرد: «امیدوارم که مدل انقلابِ بدون خونریزی چکسلواکی، در ایران انجام گیرد. ما قدم بهمرحلهای از دموکراسی میگذاریم که هزینهای دارد، برای رسیدن به هرچیز باید بهای آن را داد». سرانجام این مرحله منجر به ایجاد اغتشاش و آشوب در جریان نشست دفتر تحکیم وحدت در شهر خرمآباد گردید.
* در سال 1380 شبکههای ماهوارهای ضد انقلاب، جوانان را به نافرمانی مدنی فراخواندند. بیاعتنایی مردم بهویژه جوانان به فراخوان ضد انقلاب، آنان را دچار سرخوردگی کرد. در این مرحله نیز دشمنان جمهوری اسلامی ایران، انقلاب مخملین را به نظاره نشسته بودند که همانند مراحل قبلی با ناکامی مواجه شدند.
*پروژه قرقیزستانیزه کردن انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی در سال 1383، برنامه دیگری از مجموعه اقدامات تجدیدنظرطلبان برای ایجاد گسست در ساختار سیاسی و برهم زدن انسجام اجتماعی بود. این پروژه با استعفای برخی از نمایندگان رد صلاحیت شده مجلس ششم و برخی دیگر از مدیران دولتی آغاز شد؛ تحصن نمایندگان مجلس ششم نیز ادامه همین طرح بود. بیاعتنایی جامعه به تجدیدنظرطلبان و ناآگاهی افراطیون از ظرفیت اجتماعی خود و از همه مهمتر قاطعیت رهبر معظم انقلاب اسلامی، این پروژه را نیز با شکست مواجه کرد.
* ساماندهی انقلاب مخملی در ایران بهوسیله بنیاد سوروس با واسطه افرادی همچون: هاله اسفندیاری، کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو از دیگر برنامههای براندازی نرم در ایران بوده است. براساس اعترافات هاله اسفندیاری، بنیاد سوروس با حمایت از برنامههای خاورمیانهای مرکز امریکایی «ولسون»، بهدنبال ایجاد یک شبکه غیررسمی در ایران جهت عملی نمودن اهداف براندازی نرم بوده است. در این راستا کیان تاجبخش (مدیر و نماینده بنیاد سوروس در ایران) سعی داشته است تا با اقداماتی همچون راهاندازی کارگاههای مطالعاتی متشکل ازجوانان و دانشجویان و تدریس اصول و مبانی شبکهسازی اجتماعی زیرساختهای براندازی نرم در ایران را فراهم سازد.
طراحی و اجرای پروژه جدید: (رئیس جمهور سبز!)
شواهد و قرائن نشان میدهد که تجدیدنظرطلبان هواخواه لیبرالیسم و سکولاریسم (بخوانید سبز) با پشتیبانی دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران، در حال طراحی و اجرایی کردن پروژهی دیگری از سلسله پروژههای انقلاب رنگی در انتخابات ریاست جمهوری میباشند. این پروژه که گرجستانیزه نمودن و اوکراینیزه کردن انتخابات میباشد از مدتها پیش در دستور کار قرار گرفته است.
پروژه جدید در سه فاز طراحی شده است:
1- جنینی.
2- مقدماتی.
3- تکمیلی.
1- فاز جنینی:
این فاز در درون خود سه مرحله را شامل میشود که هدف از اجرای آن زمینهسازی برای دو قطبی کردن جامعه به «افراط» و «اعتدال» بوده است. مراحل سه گانه این فاز عبارت است از:
الف) ایجاد کارشکنی در عرصههای مختلف برای ناکارآمد جلوه دادن مسئولان معتقد به گفتمان انقلاب.
ب) اعلام خطر و بحرانی خواندن اوضاع کشور و غیرعادی جلوهدادن آن.
ج) تلاش برای بیاعتمادکردن مردم و ناامید ساختن ایشان از اوضاع فعلی و گره زدن امید مردم به جریان مخالف نظام و مدعی نجات.
2- فاز مقدماتی:
این مرحله با ملاقاتهای پنهانی بعضی از مجریان پروژه جدید با واسطههای امنیتی و سیاسی امریکا در «دوبی» (همه مدارک و شواهد موجود و قابل دسترسی است) به «فاز اجرا» منتقل گردید و متعاقب آن، بنیاد سوروس (طراح پروژههای انقلاب رنگی) در سال 1386 عدهای از فعالین سیاسی و مطبوعاتی از جمله «م-ع» (ذکر نام را لاظم ندیدم – حساسیت برانگیز است) را به امریکا دعوت کرد.
مراحل این فاز را به شرح زیر میتوان شمارش کرد:
الف) درخواست از برخی کشورهای اروپایی جهت ترغیب آمریکا و صدور قطعنامهی سوم در آستانه انتخابات مجلس هشتم.
ب) دو قطبی کردن جامعه به اعتدال و افراط، در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی.
ج) ورود در حاکمیت و ساماندهی جریان مشابه با جریان 14 مارس در لبنان برای ایجاد تعارض و دوگانگی در حاکمیت.
3ـ فاز تکمیلی:
پیادهسازی فرآیندهای انقلاب رنگی در گرجستان و اوکراین فاز تکمیلی پروژه جدید میباشد. شواهد و قرائن نشان میدهد این فاز نیز به مرحله اجرا منتقل گردیده است.
1- تشکیک در سلامت انتخابات و القای تقلب در آن پیش از انتخابات.
2- توهین و تخریب ناجوانمردانه علیه دولت نهم و شخص ریاست جمهوری.
3- اعلام پیروزی در انتخابات پیش از آغاز آن. کاری که آقای موسوی خیلی خوب انجام فرمودند!
4- زمینهسازی برای اعتراض به نتیجه انتخابات. (پیامکهای عجیب و غریب را که به یاد دارید؟)
5- همجبهه شدن برخی از کاندیداها با نیروهای معاند و مخالف نظام.
6- هزینههای هنگفت تبلیغاتی آن هم برای دروغنمایی علیه دولت.
7- به بازی گرفتن رنگ سبز.
8- راه اندازی تبلیغات خیابانیِ پرجنجال و پرتنش برای زمینهسازی آشوبهای خیابانی.
9- جعلی و دروغ خواندن نتیجه انتخابات.
10- دادن آمارهای دروغ و ساختگی درباره نتیجه آرا.
11- فریب دادن و همراه ساختن برخی از دانشجویان و جوانان با عاملان اصلی و اجیرکردگان در آشوبهای خیابانی و... از جمله مراحل این فاز است.